آرزوی من

من خودم تمام خاطرات تورو ساختم عزیزم...

1391/5/26 19:29
نویسنده : من
1,023 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان .. اومدم میخوام برات خاطره بگم... میخندی ... چرا ... جدا .. تو واقعا تمام خاطرات منو میدونی .. ولی داری اشتباه میکنیا ... مامان مطمئنی ... ینی تمام خاطرات زندگی منو تو ساختی ! ... فکر کنم داری راست میگی .. این خاطره رو هم تو ساختی ..تو خواستی که به وجود اومد .. ولی ... مامان اینو دیگه بلد نیستی .. این خاطره مال قبل تولدمه مامان ... زمانی که هنوز پسر شما و بابا نشده بودم ... ولی دیگه داشتم میومدم که بشم ... بازم که میخندی .. اون موقع کوچولو بودم ؟ .. خوب آره بودم .. هنوزم کوچیکم ... آها اون موقع نمیفهمیدم ؟.. نه مامان داری اشتباه میکنی ...من از همون روز اول همه چیزو میفهمیدم ... فقط زبون زمینی ها رو بلد نبودم ...نمیتونستم حرف بزنم حرفمو بگم .... بزار بریم سراغ خاطره ...

مامان برو بریم ادامه مطلب....چشمک

ice.niniweblog.com

 

آخرین روزی بود که توی بهشت بودم دیگه داشتم آماده تولد میشدم در آخرین لحظه پیش خدا رفتم و پرسیدم:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.....اما خوب من که هنوز مطوئن نبودم که میخوام برم یا نه گفتم : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود .... دوباره من پرسیدم: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...

خداوند منو نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

یهویی یاد یه چیزی افتادم و خیلی ناراحت شدم بعدش به خدا گفتم: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم جوابی داشت: فرشته  ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی..... بعد یکمی با خودم فکر کردمو  پرسیدم: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو ن مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود ...... ولی من هنوز ته دلم ناراحت بود به خدا گفتم: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود....اون موقع بهشت خیلی آروم بود یهویی صدایی از زمین شنیده شد ...... فهمیدم که دیگه وقتشه باید سفرمو شروع کنم ..... وقتم تموم شد آخرین سوال :

خدایا !اگر من باید همین حالا برم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگو..

خداوند شانه ام را نوازش کرد و بهم گفت:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...


*** مـادر***

 ice.niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

بابای یسری جون
27 مرداد 91 4:20
زیبا بود خدا هیچ خونه ای رو بدون فرشته نذاره
مامان امیر مهدی(سوده)
27 مرداد 91 11:48
بزرگ که میشوی ...غصه هایت زودتر از خودت قد میکشند دردهایت نیز!غافل از انکه لبخندهایت را در البوم کودکی ات جا گذاشتی...
سام ومامان کیوانه
27 مرداد 91 15:44
خودت وفرشته مهربونت در پناه خدای فرشته ها باشید. ممنون که به ما سر زدید .اگه تمایل به تبادل لینک دارید خوشحال می شیم بهمون خبر بدید
نی نی والا
27 مرداد 91 19:35
خیلی قشنگ بود.
خاله سنا
27 مرداد 91 19:47
مرسی عزیزمـ
مامان امیر مهدی(سوده)
28 مرداد 91 10:56
سلام امیر مهدی تو مسابقه نی نی خواب الود شرکت کرده عکس 11 وبلاگ کودک من ادرسش در وبم هست بهش کمک میکنین برنده بشه؟
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
28 مرداد 91 14:55
عید سعید فطر مبارک
نایسل جون
28 مرداد 91 21:03
مامان پارساکوچولو (شاهزاده کوچولو)
29 مرداد 91 1:52
عزیزم عید شما هم مبارک ممنونم ازت حتما سر فرصت میرم و نتیجه رو بهت میگم بازم ممنون از راهنمایی ت خیلی لطف کردی
خاله جون سپهر
29 مرداد 91 4:35
دست بقلمتون خوبه


ممنون نظر لطفتونه
مهسا
29 مرداد 91 11:54
عیدتان مبارک تقدیرتان نیکو وجودتان سلامت خداوند خوبی ها همیشه همراهتان.
مامان محمد معین
29 مرداد 91 23:45
ممنون که به ما سر زده بودین
مامان امیر مهدی(سوده)
30 مرداد 91 15:47
خدایا عید ما را خداحافظی با ملکوت قرار نده. عید شما هم با تاخیر مبارک .طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق.التماس دعا.
مامان سبحان جون
30 مرداد 91 16:01
راستی ظهر و عصر و شب رو خوندم ها
مامان اميررضا كوچولو خاله سميرا
31 مرداد 91 0:02
سلام عزیزم ممنون که به وب فرشته ی آسمونی ما سر زدی قدم رو چشمام گذاشتی ممنون که برا خواهرم دعا میکنی . منم یه فرشته کوچولو دارم که بعد 5 سال انتظار خدا بهمون هدیه دا این آدرس وبشه خوشحال ترم میکنی اینجا هم بیای ....منتظرتیم گلم http://amirreza-011.persianblog.ir/
سپیده
31 مرداد 91 17:05
سلام. با تشکر از رای شما.
مامان مهنا
31 مرداد 91 19:49
سلام مطلب قشنگی بود خدا تموم مادرا رو حفظ کنه از جمله خودمو
مامان سونیا
2 شهریور 91 16:47
مطلب خیلی قشنگی بود با اینکه قبلا هم خونده بودم بازم خوندمش و مطالب دیگه وبتون رو هم خوندم و لذت بردم وب زیبایی دارید به وب ما هم سر بزنید و با نظراتتون خوشحالمون کنید
انا
4 شهریور 91 19:55
سلام یه سری به ما بزنید باشه
انا
5 شهریور 91 11:40
سلام خیلی ممنون که اومدین به وبم سر زدید لینگتون کردم با اسم ارزوی من....
مامان امیر.پسرسرما
17 آذر 91 10:45
سلام.خیلی مطالب روروان وشیوا بیان میکنید.خداشما وفرشتتون روهمیشه حفظ کنه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرزوی من می باشد