اشک مادر ....
سلام راستش امروز داشتم توی وبلاگای نی نی وبلاگ میچرخیدم یهویی دلم واسه مامانم تنگ شد .. آخه میدونی چی دیدم ؟ .. یه عالمه مامان دیدم که هر کدوم به یه شکلی جدا از مشکلات و تلاشهای روزانشون اومده بودند و با عشق برای بچه هاشون دفتر خاطرات مینوشتن ... اونم دفتری که هنوز خودشون هم نمیدونن آیا واقعا خونده میشه .... یا اصلا این سایت موندگار میمونه تا اون موقع (ایشالا که میمونه) ولی با این تفاسیر با عشق این کارو انجام میدن ... جدا چرا اینقدر پدر و مادرا منو و مایی رو دوست دارند که در آینده نمیتونیم حتی یک در صد .. نه .. یک میلیونم ... بازم نمیشه شاید یک n از زحماتشون رو جبران کنیم ؟ ... الان نظرم عوض شد .. اونا که انتظار جبران از ماندار...
نویسنده :
من
21:02